سراب محبت | ||
|
چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر حسابي به خوشگذراني پرداختند. اما وقتي به شهر خود برگشتند متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباهكرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را براي او توضيح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر ديگري رفته بوديم كه در راه برگشت لاستيك خودرومان پنچر شد و از آنجايي كه زاپاس نداشتيم تا مدت زمان طولاني نتوانستيم كسي را گير بياوريم و از او كمك بگيريم، به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم.».....استاد فكري كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد بيايند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني را داد و از آنها خواست كه شروع كنند....آنها به اولين مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتيازي پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال اين بود: « كدام لاستيك پنچر شده بود ؟»....!!! نظرات شما عزیزان:
ایوووووول استااااد
![]() مجتبی
![]() ساعت9:25---17 خرداد 1392
با سلام
خیلی قشنگ بود ایشالا همیشه سالم . موفق . و پیروز باشید.
قشنگ بود. اما من قبلا خونده بودم. بعضی از مطالبت با من مشترک
![]() وب خوبی داری عزیزم. موفق باشی
سلام لیلا خانوم
ممنون از حضورت وبلاگت خیلی زیباست و این داستان هم عالی بود. موفق باشی ![]()
سلام عزیزم خوبی؟
ایول استاد !!!! عجب تکنیک دروغ سنجی داشت!!! ما گیلانی ها به این فن میگیم ( کلک رشتی)!!! عالی بود عااااااااالی راستی اینجا بارونه ، لطیف و شاعرانه*** دوستت دارم بووووووووووس عطا
![]() ساعت7:22---27 مرداد 1391
سلام من لینگت کردم
لاشه ى عشقت
خواهد گنديد وقتى طبق عادت هميشه! تقديمش ميکنى به غير... ![]()
همه ی مطالب ها جالبه از جمله داستانه دانشجوییان
سلام وبلاک زیبایی داری
می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟ دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است . دلتو می اندازی زمین . جلوی پای دلبرت . می بینتش . سفیدی و پاکیشو . میبینه چقدر ظریفه. می بینه که فقط واسه اونه که می تپه . فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟ میاد جلو . جلو و جلوتر . به دل عاشقش نگاه می کنه . یه قدم جلوتر میذاره . پاشو میذاره روش . فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده . می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟ دل عاشق میشکنه ، خرد می شه . نابود میشه . ولی آسیبی به پای معشوق بی دل نمی رسونه . پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه . بلکه به کف پاهای قاتلش بوسه می زنه.
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد... به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد...
دوست
![]() ساعت21:44---21 مرداد 1391
سلام عسیسم داستان خوبی بود .همه ی مطالب وبلاگت عالی بود من همشون رو خوندم به اون یکی صفحاتت هم سر زدم عالی بودن
![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |